در برنامه دستخط مطرح شد؛
ناگفته های اژه ای از پرونده های مهم قضائی
معاون اول قوه قضائیه با حضور در برنامه دستخط، به بیان ناگفته هایی از پرونده های مهم قضائی در کشور پرداخت.
به گزارش حقوق و قضا به نقل از مهر، میهمان این هفته برنامه تلویزیونی «دستخط» حجت الاسلام والمسلمین غلامحسین محسنی اژه ای بود.
اژه ای از مسؤلان شناخته شده و قدیمی دستگاه قضا و از تحصیلکرده های مدرسه حقانی و متولد ۱۳۳۵ در استان اصفهان است. کسی که در ۳۰ سالگی در یکی از مهم ترین پرونده های کشور اثرگذار بود و پس از آن هم در چند پرونده مهم قضایی دیگر نقش آفرینی کرده است.
وی مقطعی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی بوده و کارش را در دستگاه قضا بعنوان نماینده قوه قضائیه در وزارت اطلاعات آغاز نموده و سمت های مختلفی همچون دادستان ویژه روحانیت و دادستان کل کشور و سخنگوی دستگاه قضا در کارنامه اوست و هم اکنون هم یکی از مهم ترین مسئولیت ها را در قوه قضائیه برعهده دارد. در ادامه مشروح این گفتگو را می خوانید:
*سلام عرض می کنم و خوش آمد می گویم.
علیکم السلام و رحمةالله!
*حاج آقا وضعیت قوه قضائیه در دوره جدید چطور است؟
ما روند کار دستگاه قضائی را باید در ارتباط با مجموعه مسائل نظام و کشور ببینیم. در ابتدای انقلاب شعاری داشتیم و آن شعار «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» بود. قوه قضائیه به نظر من در دهه اول نقش بسیار بزرگی را در تأمین امنیت و در رسیدن جمهوری ا سلامی به هدف خودش در آن مقطع در کنار سایر نهادها ایفا کرد. در دوره های مختلف با وضعیت خاصی مواجه بودیم. در گام دوم انقلاب ما چند اقتضای جدید داریم و آن اقتضائات، یکی از اهداف مهم نظام جمهوری اسلامی، تحقق عدالت به معنای واقعی است.
*این یعنی چی؟
یعنی عدالت باید در همه زمینه به صورت کامل و در حد اعلا تحقق یابد و هر کسی که کم بهره مندتر در گذشته بوده، هم اکنون باید آن بهره های کم جبران شود.
*و این سبب می شود که گستره کار قوه قضائیه بیشتر شود.
قطعاً همچنین است. آیا به این نقطه رسیده ایم؟ نخیر. ما در این جهت داریم تلاش می نماییم. در گام دوم و در سند تحولی که پیشبینی شده است یکی از مسائل مورد اهتمام این است که مردم بتوانند با هزینه کمتر، سهولت بیشتر و وقت کمتر، بتوانند استیفای حق خودشان را داشته باشند؛ یعنی هر کسی در هر طبقه ای، در هر قشری که شهروند جمهوری اسلامی ایران به نظر می آید، ملجا و مامن خودش را در تظلم خواهی و رسیدن به حق خودش، قوه قضائیه بداند.
چیزی که مورد نظر است ارتقای مساله امنیت، ارتقای مساله رسیدن مردم به حقوقشان با هزینه کمتر و با سرعت بیشتر، توزیع عادلانه ثروت، کم کردن طبقات و شکاف طبقاتی، آن مقدار که در ارتباط با قوه قضائیه می شود و هم یک تعامل تعریف شده بدون دخالت در امر دیگران، بیشتر از گذشته و با ارتقای بیشتر با دو قوه دیگر مدنظر است.
*یک مساله ای که وجود دارد، این است که آقای رئیسی از دل قوه قضائیه بیرون آمد و رئیس قوه قضائیه شد. این انتخاب چقدر اثرگذار است؟
همین نتیجه از دل همان زحمات قبلی ها است؛ یعنی اتفاقاً در زمانی که تودیع و معارفه ریاست محترم جدید و قبلی بود، همین نکته را بیان کردم و گفتم یکی از افتخارات قوه قضائیه این است که توانسته در درون خودش، فردی را که امروز به اذعان همه شایستگی های خودش را نشان می دهد، در داخل قوه قضائیه با همان مدیریت های قبلی پرورش یافته است. امروز بالاخره باید نیروهای جوانی که تجربه گذشتگان را با خود حمل می کنند در مصدر امور قرار گیرند. خود من که اینجا نشسته ام باید کنار بروم.
حاج آقای رئیسی در ابتدای انقلاب ۱۹ ساله بود و در این راه ساخته شد. امثال آقای رئیسی و خیلی از دادستان های ما در ابتدای انقلاب ۱۸ ساله بودند. این افراد در آن میادین ساخته نشدند، اما ابتدای انقلاب و دهه اول و دوم برخی امتحانات خوبی پس دادند. بعضی از نیروهای ما که نسل پس از انقلاب هستند که ابتدای انقلاب یا بعدتر بدنیا آمدند، کسانی که ۴۰-۳۵ ساله هستند در میادینی بزرگ شدند که بهترین تجربه ها را دارند. حضرت آیت الله آملی لاریجانی یک کار بسیار خوبی کرد. من استقبال کردم اما آن کاری که مد نظر بود انجام نشد. چند بار هم خدمت ایشان بیان کردم. ایشان تعدادی طلبه فاضل جوان و خوش فکر را وارد قوه قضائیه کرد. آن زمان هم به این آقایان و هم به آقای آملی عرض کردم که خیلی خوب شده است، مقتضیات زمان عوض شده است. من اگر می خواهم با مقتضیات امروز خودم را تطبیق دهم چه بسا سخت باشد، اما این نیروهای جوان و فاضلی که شما آوردید باید جلسات مشترکی داشته باشیم و تجربه خودمان را با ذهن جوان امروز اینها تلفیق نماییم.
بالاخره باید قبول نماییم که سن ما که بالا رفت، نیروی ما، حافظه ما و نیروی جسم ما تحلیل می رود. همانطور که چشم ما کم سو می شود فکر ما هم همینطور می شود. باید این را باور نماییم. نمی خواهم بگویم هر کسی که سن او بالا رفت اینچنین می شود ولی باید به هر تقدیر جایگزین شود.
دهه ۷۰ بود که مقام معظم رهبری آن موقع احساس کردند که در آینده ما یکی از مسائلی که باید روی آن متمرکز شویم، مسائل اقتصادی و مبارزه با مفاسد اقتصادی است؛ هم اکنون ما در آستانه ۱۴۰۰ هستیم. باید بیان کنم با کمال تأسف آنطور که باید و شاید کل دست اندرکاران نظام این فرمایش آقا را نگرفتند! اگر آن روز فرمایش آقا را می گرفتند و در مورد مسائل اقتصادی روی پای خودمان می ایستادیم و خودکفا می شدیم، امروز این فشارهای اقتصادی اثرگذار نبود و دشمن نمی توانست فشار اقتصادی وارد کند و تحریم اقتصادی اعمال نماید. اگر آن روز توجه می کردیم که مفاسد اقتصادی چقدر می تواند از درون به نظام صدمه وارد کند...
حضرت آقا به سران سه قوه اجازه دادند که هم اکنون که جنگ اقتصادیست و هم اکنون کشور در فشار است و کارهایی که قبلاً باید انجام می دادیم را نکردیم، حالا هر میزانی که سران سه قوه نیاز داشتند، علاوه بر هماهنگی، اولاً سه رئیس با هم هماهنگ شوند و ثانیاً هرجا لزوم پیدا کرد و زمان بر هست تا لایحه دولت و مجلس و شورای نگهبان و بعد اجرایی شود، من اجازه می دهم آنجا که اتفاق نظر داشتید، من تائید کنم، اگر اختلاف نظر داشتید با استدلال اختلاف نظر خویش را بیان کنید و بعد من انتخاب می کنم. قوه قضائیه هم طرحی آنجا برد و گفت اگر می خواهیم در این شرایط زمان جنگ اقتصادی، مبارزه با فساد و با مقتضیات زمان انجام دهیم، احتیاج به سلسله کارهایی داریم که سریع تر و شفاف تر و قاطع تر صورت گیرد.
اگر بخواهیم با همین آئین دادرسی کار نماییم با مشکل مواجه می شویم. در این دستورالعمل و اجازه جدیدی که گرفته شد، چند چیز حائز اهمیت بود؛ دادگاه هایی که به تشخیص قاضی دادگاه علنی اجرا شود قابل انتشار باشد. این به نظر من، بسیار می تواند بازدارندگی داشته باشد. دیگر اینکه سرعتی بدان بخشیده شود. این ادامه یافت و خیلی از پرونده هایی که ما در سال ۹۸ به نتیجه رساندیم یا در سال ۹۹ به نتیجه رسید، شروعش از همان سال ۹۷ بود. در این مقطع زمانی، برخی این اعتقاد را داشتند و درست هم بود که گفتند این را به صورت موقت اجازه گرفتید و باید دنبال این بروید و قانونی کنید؛ این درست است. این اتفاق چون در تغییر و تحول بود، زمان برد. حاج آقای رئیسی که تشریف آوردند همان مسیر با قوت و شتاب بیشتر ادامه پیدا کرد. یکی از صدمه ها، این جهت قضیه بود. همه افراد می گفتند پرونده ای که تشکیل شده، تجدیدنظر برای آن نگذاشتید، چون تجدیدنظر را فقط برای اعدام گذاشته بودیم، گفته بودند اگر امکان تجدیدنظر نباشد امکان دارد حق کسی ضایع شود. در نتیجه اذنی از آقا گرفته شد، با چند اصلاح که پیشنهاد خود ریاست قوه قضائیه بود. یعنی ریاست قوه قضائیه گفتند این اجازه را برای یک مدت دیگری تمدید کنید منتهی با این قیود باشد. از آن صدمه هایی که داشتیم برخی هایش در این مراحل کم شد.
این را عرض کنم که مبارزه با مفاسد اقتصادی در رده های مختلف آن هم بدون خط قرمز، کار آسانی نیست.
*یک چیزی که خیلی صریح می پرسند بخصوص بچه های جوانی که در حوزه عدالت طلبی و پرسش گری فعال می باشند، قبول هم داریم حضرت آقا بیان نمودند آقای آملی در قضیه مبارزه با فساد موسس بودند، اما اتفاقی که افتاد بخصوص پس از دوره آقای آملی درباره قضیه پرونده ای بود که در دفتر ایشان بعنوان معاون اجرایی حوزه ریاست کار می کرد. سوال این است که چرا از آن زمان متوجه این امر نشدند؟ بعنوان کسی که بالاخره سال ها در دستگاه قضائی سابقه امنیتی و اطلاعاتی دارید، فکر نمی کنید دیر متوجه شدید و این دیر متوجه شدن به این اعتماد لطمه وارد کرد؟
من این مطلب را جاهای مختلف گفته ام و اینجا هم بیان می کنم که همه مردم بدانند، اگر کسی بگوید من از محسنی اژه ای باور نمی کنم که بگوید یک فردی در این حد بوده و فساد داشته و من هیچ متوجه نشدم؛ اگر ایشان این حرف را از من قبول نکرد من حق به او می دهم. می گوید شما که ادعا می کنید من ۴۰ سال در قوه قضائیه هستم، در سیستم اطلاعاتی بودم و با بچه های اطلاعات هم آشنا هستم و مسائل مختلف را دیدم چطور هیچی متوجه نشدید. اگر این فرد باور نکند من حق می دهم.
نکته دیگر اینکه گاهی مواقع فضا به نحوی است که هم اکنون هم متأسفانه همچنین است، یکسری شایعاتی می شود و در شایعات نمی توانید درباره کسی تصمیم بگیرید و قضاوت کنید. زمانی که آقای طبری در قوه قضائیه بود، پیش از آن هم بود، اتفاقاً با زیرمجموعه خیلی ارتباط نداشت، یعنی با بسیاری از ماها ارتباط اینچنینی نداشتیم. ارتباط کاری نبود، چون بیشتر در ساخت و ساز و بعضی از مسائل پشتیبانی در محدوده خاص بود.
خیلی از این موضوعات هم زیر پوشش هایی انجام شده است؛ کسی هم خبر نداشته است. این نکته هم که بیان می کنند، ایشان نفوذ آن چنانی داشته، نبوده است؛ چون پرونده هم اکنون رسیدگی شده است. آن وسعتی که در مردم بیان شد نبوده است. حداقل اثبات نشده است، ولی در عین حال، اگر کسی این سوال را در ذهن داشته باشد، من حق را به او می دهم.
*ولی همین حد هم به نام قوه قضائیه جمهوری اسلامی ثبت می شود و سبب افتخار است که ستاد درگیر را با شجاعت اعلام و برخورد می کند.
من معتقدم نظام ما اینچنین است. یعنی از ابتدا تابحال نظام با چه کسانی برخورد کرده است؟ و امروز در قوه قضائیه اگر فساد مشخص شود بلافاصله عکس العمل نشان می دهیم. لکن با یک شایعه نمی توان کار کرد. هم اکنون در مورد بسیاری از افراد بیان می شود مثلاً در مسائل سیاسی افرادی هستند که انسان روی آنها تردید دارد که امکان دارد نفوذی باشد، ولی تردید است. از شروع انقلاب تابحال بوده است. برخی بعداً کشف شد. مگر همه نفوذی ها که بعداً کشف شد و فرار کردند آن زمان می دانستیم؟ گرچه روی برخی علامت سوال بود.
*ولی ثابت نشده بود.
بله، آن زمان ثابت نشده بود. البته من قبول دارم در واگذاری مسئولیت های مهم و حساس، حتی به علامت سوال ها باید توجه کرد.
*به دوره جدید اشاره کردید و کارهای عملیاتی که در امتداد گسترش دادن دامنه عدالت انجام شده، یک مقدار مقاومت هایی در قوای دیگر صورت نمی گیرد؟ که قبلاً این اتفاقات نمی افتاد مثلاً همین سفرهای پشت سر هم آقای رئیسی به کل استان های مختلف و بررسی تخلفاتی که در واگذاری های برخی شرکت ها اتفاق افتاده این فهم مشترک بوجود آمده که هم اکنون قوه یک حرکت جدید انجام می دهد؟
اگر کسی منصفانه نگاه کند این را می بیند. هم اکنون یکی از ضروریات زمان ما این است که از تولید، از جهش تولید، از تولید داخلی همه نظام حمایت کنند، مردم هم حمایت کنند. چنانچه فرض نماییم متولیان اصلی در خارج قوه قضائیه پیشقدم شوند و دراین زمینه هر چه لازم است، در جهت رفع موانع تولید، خدمت به تولید، کمک به تولید، کمک به سرمایه گذار که واقعاً سرمایه گذاری صحیح می کند، نوبت به قوه قضائیه نمی رسد، اما اگر چنانچه این کار نشد قوه قضائیه ناچار است، به سبب اینکه باید وارد شود تا بررسی کند اینجا سوءنیت وجود دارد یا خیر، ترک فعلی که مجرم بودن را ثابت می کند وجود دارد؟ سازمان بازرسی باید وارد شود.
فرض کنید هزار مرکز تولیدی ما داریم و تعطیل و خفته است، دلیلش چیست؟ یکی از مسائل مهم ما در مورد محیط زیست است. محیط زیستی که با جان انسان ها سروکار دارد. اگر چنانچه متولی خود محیط زیست، مسئول و پیشتاز باشد، جلودار باشد، اگر در جایی لازم است خود او شکایت کند، دادخواست بدهد، هیچگاه مدعی العموم وارد نمی گردد.
*یکی از پرونده های مهمی که قوه در این ایام رسیدگی کرد پرونده «زم» بود که خیلی روی این صحبت شد. بعضاً گفته می شود زود رسیدگی شد و خیلی وارد جزئیات نشدند چون بسیاری در این پرونده دخیل بودند. چنین مساله ای است؟ می گفتند طیف های فکری مختلف با این در ارتباط بودند و زیاد این مساله را باز نکردند.
حالا این حرف در مورد پرونده های مختلف وجود دارد. اگر طول بکشد می گویند چرا طول می کشد؟ اگر سریع صورت گیرد می گویند چرا سریع رسیدگی شد؟! بخصوص در مورد پرونده ای که اشاره کردید، سازمان اطلاعات سپاه کار بسیار افتخارآمیز و مهمی کرد. شما خودتان را به ۳-۲ سال پیش ببرید. با پشتیبانی نه یک سرویس که چند سرویس بیگانه، به معنای واقعی کلمه افساد می کردند و دیگران را به فساد می کشیدند. خب قوه قضائیه وارد شد.
ما سه دسته افراد در اینجا داشتیم. یک دسته افرادی که ممکن بود اطلاعاتی را برای آقای زم با واسطه فرستادند، ولی به هیچ وجه نمی دانستند برای چه کسی اطلاعات را می فرستند. در دستگاه های حکومتی و غیرحکومتی بوده است چون هدایت سرویس بود، هدایت روح الله زم نبوده است. مثلاً از افراد مختلف اطلاعات را می گرفته است، آن فرد دست چندم اطلاعات را می داده است. خبر را طوری تنظیم می کردند که تلقی قبول شود، باورپذیر باشد. اینها یک دسته بودند و اینها واقعاً گسترده هستند، ولی بسیاری خبر نداشتند که این خبر را به چه کسی می دهند. گاهی مواقع بعنوان یک آدم دلسوز آنرا تخلیه می کردند.
عده ای هم این چنین نبودند؛ از این حالت نزدیک تر بودند ولی باز به قصد خیانت اطلاعات را نمی دادند. فرض کنید فردی در جایی بوده و در شرکتی بوده و با یک مدیر و زیردست و همکاری بوده که از او بدش می آمد، یک اطلاعاتی به دست می آورد و قدری می خواست حال همکار ش را بگیرد و به آنها اطلاعاتی می دادند و آنها هم حرفه ای بودند و چیزی به آن اضافه می کردند و با موارد دیگر قاطی می کردند و کل خبری که می ساختند، آن چیزی نبود که این فرد داده است. این هم یک دسته بودند. با بسیاری از اینها هم برخورد شد؛ اما در برخورد در حد خودش! یعنی فرد خائنی که می خواهد به دشمن، سرویس، ضدانقلاب خارج نشین برای ضربه زدن نظام، نهاد و مردم بدهد، نبود.
یک عده ای هم بودند که آگاهانه و خائنانه اطلاعات دادند و با آنها برخورد شد و برخورد هم می شود؛ پرونده بسته نشد. یک نکته ای هم عنوان کنم، شاید بعضی از مقامات امنیتی قدری از من گله مند شوند که چرا این مطلب را بیان می کنم، لازم نیست انسان وقتی فهمید حتما این مجرم است، بلافاصله او را دستگیر کند. بعضی از این افراد همکاری می کنند، اجبار نیست هر کسی را فهمیدید دستگیر کنید. او اگر خیانت کرده باید مجازات شود اما چه زمانی و چگونه؟ فرضاً یک قاچاقچی مواد مخدر را می توانید دستگیر کنید و با مواد هم دستگیر کردید. او قول می دهد همکاری کند، تحت نظارت شماست و به شکلی که امکان دارد چند درصد ریسک هم از او بپذیرید، اگر او باند مافیای مواد مخدر را به شما معرفی نمود و زمینه های مختلف را به شما داد یا خود او افراد زیادی را بازگرداند و اصلاح کرد، نباید بازداشت کنید.
*بین دولت و مجلس درباره ارز ۴۲۰۰ تومانی و سوءاستفاده هایی که در این قضیه شد، صحبت هایی طرح است؛ دراین زمینه قوه تلاشهای ویژه ای کرده است. به نتایج خاصی هم رسیده است؟ چند پرونده مفتوح هم دارید.
بله، در این قسمت پرونده های گوناگونی تشکیل شده است، کسانی که ارز را گرفته اند کالای اساسی وارد کنند و اصلاً دنبال وارد کردن نرفتند و ارز را به کار دیگری اختصاص داده اند! با این افراد برخورد شده و پرونده هایی هم وجود دارد که همین هم اکنون افراد محاکمه می شوند و احکام آنها اعلام شده و سخنگوی قوه قضائیه در ماه های اخیر کسانی که پرونده آنها به نتیجه رسیده، اعلام می کند.
کسانی هم بودند که کالا را وارد کردند ولی با قیمت بالاتر به فروش رسانده اند. با آنها هم برخورد شده است. افراد دیگری هم بودند که این ارز را دریافت نمودند و در جای خودش مصرف نکردند. کالای اساسی باید وارد می کرد، کالای دیگری وارد کرده است. این دو سه تخلف هر مقداری که دستگاه های نظارتی و امنیتی، انتظامی رسیده اند و حتی قوه قضائیه خودش رسیده است برخورد می کند. بحث دیگری داشتیم که پرونده هایی در ارتباط با مداخله ارزی در بازار برای کنترل قیمت، تشکیل شده است.
*که از جانب مسؤلان وقت بانک مرکزی است.
آنها البته در اصل مداخله یک بحث است که وارد آن نمی شوم. آنی که قوه قضائیه وارد آن شد، نگفت شما چرا مداخله در بازار کردید...
*یعنی چرا سیاستگذاری این طوری کردید؟
این را وارد نشدیم. در صورتیکه برای ما هم جای بحث دارد. اینکه قوه قضائیه وارد آن شد در نحوه این مبادله و خلاف ها و جرایمی که در این راستا انجام شده بود. در این خصوص قوه قضائیه چندین مدیر بانک مرکزی را تحت تعقیب قرار داد و برخی را بازداشت کرد. افرادی تا مدت ها بازداشت بودند، کیفرخواست و دادگاه بود. دادگاه نقص گرفت. حتی رئیس بانک مرکزی سابق مورد افترا قرار گرفت و نقص گرفت و شعبه بازگرداند و باردیگر به دادسرا وارد شد. تحقیق کردیم و گمان کنم هم اکنون پرونده به دادگاه برگشته یا عن قریب به دادگاه برمی گردد.
*گفته بودید فضای مجازی به یک بلای خانمان سوز تبدیل گشته است و امروز خیلی از جرایم در این فضا تبلیغ می شود و بنیان خانواده را خراب کرده و انواع جرم را توسعه می دهد. باید چه کار کرد؟
شما و دیگران این مساله را قبول ندارید؟
*این حرف درست است ولی باید یک فکری به حال این کرد.
ببینید، در مورد فضای مجازی بدون تردید ما که نمی توانیم خویش را از پیشرفت علم محروم نماییم. ما نمی توانیم خویش را از تکنولوژی روز محروم نماییم. هیچکس با این مساله مخالف نیست، ولی بحث در این است که همانطوری که نیروی انتظامی و قوه قضائیه وظیفه دارند در فضای غیرمجازی با جرم برخورد کنند، در فضای مجازی هم این وظیفه را دارند. کسی رسماً اسلحه می فروشد و آموزش اسلحه می دهد، آموزش درگیری و اغتشاش می دهد، آموزش کوکتل مولوتف ساختن می دهد، آموزش می دهد که مردم چطور شورش کنند، اگر در فضای غیرمجازی باشد قوه قضائیه چه وظیفه ای دارد؟ در جرایم مشهود نیروی انتظامی چه وظایفی دارد؟ در فضای مجازی هم همان وظیفه را دارد. امروز اگر هر کسی که چه مسئول باشد و چه غیرمسئول باشد، نسبت به این مساله و فساد احساس وظیفه نکند به نظر من مقصر است.
کسی نمی گوید مسدود کنید، اصلاح کنید. در همه دنیا هیچ کشوری نیست که طبق معیارهای خودش آزاد بگذارد؛ هیچ کشوری نیست. ما گاهی مواقع مصالح کشور و نظام و مردم را با مصالح جناحی و سیاسی قاطی می نماییم. مثلاً فردی حرفی را بیان می کند که خودش هم باور ندارد ولی بخاطر رای آوری حرفی را می زند. هم اکنون این فضایی که وجود دارد بالاخره وزارتخانه های مختلف مسئولیت دارند.
*شما یکی از این مسئولین را احضار کردید کلی جنجال به پا شد.
ما نباید به خاطر جنجالی که وجود دارد … گرچه خودشان می دانند و از این آقایان بپرسید که در فضای مجازی اشکال هست یا نه؟ جرم هست یا نه؟
*خود آنها برخی مواقع معترض می شوند.
هیچ کسی نیست که بگوید این جرم نیست. در این شرایط وظیفه من و شما چیست؟ بعضی از این آقایان که دراین زمینه مسئولیت مستقیم دارند، زمانی که من دادستان کل کشور بودم، آنها این مسئولیت را نداشتند و از سوی نماینده وزارت اطلاعات در آن کارگروه تشخیص مصادیق مجرمانه شرکت می کردند؛ به آنها می گفتیم امکان جلوگیری این وجود دارد یا نه؟ می گفتند ۱۰۰ درصد این امکان وجود دارد. همان کسانی که هم اکنون این کار را نمی کنند، می گفتند ما ۱۰۰ درصد می توانیم و از من قول گرفتند و گفتند به ما سه ماه فرجه بدهید و من ۶ ماه فرجه دادم، ولی نکردند! همان کسانی که آن زمان گفتند می شود، من اعتقاد دارم هم اکنون هم می دانند که می شود ولی نمی کنند.
*در مورد یکی از پسرهای شما خیلی شایعه می کنند. بخصوص از دولت قبل این طور است.
از همه بچه های من شایعه می شود (می خندد). اینکه می گویند کذب محض است. اینکه بگوییم ۹۹.۵ درصد غلط است و نیم درصدش درست است، نیست. این اختصاص به یک فرزندم ندارد. یک زمانی می گفتند برادر شما چنین و چنان است. گفتم کدام برادرم؟ می گفتند فلان کس است. می گفتم من چنین برادری ندارم. یک زمانی می گفتند داماد شما فلان است. یکی از بچه های اطلاعاتی بود و با مقدمه چینی و با دلسوزی این را عنوان می کرد که داماد شما در ترکیه اینچنین می کند و این خوب نیست. من که فهمیدم، چون داماد من طلبه و روحانی است، از بستگان ماست و می دانستم هیچگاه نه تنها ترکیه نرفته که سفر خارجه اش هم عتبات بوده است. موارد عدیده ای از این امر بیان می کنند.
یک زمانی هم بیان نمودند پسر شما در خرید و فروش ارز است. من هم گفتم من در عین حالی که یقین دارم چنین چیزی نیست، ولی چون آن زمان من در وزارت اطلاعات بودم، گفتم شاید بگویید به وزارت اطلاعات اعتماد نیست و گفتم به هر دستگاه دیگری بگید حتما او را دستگیر کنید. مدتی گذشت و تقریباً همین حرف را به یک معنایی تکرار کردند. گفتم فلانی من آن دفعه گفتم و این دفعه اگر اثبات نکنید و او را دستگیر نکنید و روشن نشود، چیزی که از شما نمی گذرم همین است. من گفتم نکند چیزی را من خبر نداشته باشد در صورتیکه با فرزندانم مانوسم و خبر دارم. با این وجود گفتم نکند جوان هستند و کاری کردند و من خبر ندارم. غیرمستقیم سوالاتی را بیان کردم و فرزندم فهمید و گفت صریح از من بپرسید. من یقین داشتم و فرزندم هم به من اطمینان داد، چنین نیست. به آن فرد هم گفتم اگر پسر من از کنار ساختمان بانک مرکزی رد شده باشد، ولی از درب اصلی آن وارد شده، هر چه گفتید من قبول دارم.
یک زمانی هم یکی از مسئولین که از این موارد به خود او و خانواده او هم می گفتند، گفت ساختمان شما در لواسان مساله به وجود آورده است. گفتند ساختمان ۵ طبقه ای که شما و داماد شما می سازید. گفتم شما دیگه چرا این حرف را می زنید؟ گفتم حداقل ۱۰ سال است سمت لواسان نرفته ام و اگر آنجا تغییراتی کرده نمی دانم. مطلقاً نه من و نه فرزندانم و نه خانواده دور و نزدیک من سمت لواسان هیچ ملکی نداریم و هر چه هست برای شما و افرادی است که می گویند. از این نمونه ها فراوان بوده است. ملاحظه می کنید گاهی خبر را طوری عرضه می دهند که قابل قبول برای طرف باشد.
یا مثلاً گفته بودند خانواده من در کانادا با خانواده آقای خاوری در رستوران تصادفی همدیگر را دیده اند. خانواده من، اقوام دور و نزدیک من، هیچیک در هیچ زمانی به کانادا نرفته اند و بلکه به هیچیک از کشورهای اروپایی نرفته اند.
*اولین مسئولیت شما در انقلاب چه بود؟
قبل از آنکه کمیته هایی در اصفهان برای پشتیبانی از مردم و کشاورزی تشکیل گردد، پس از انقلاب در جهاد سازندگی کار می کردم که شهید قدوسی که آمد ۳-۲ بار پیام گذاشتند، آن زمان تلفن هم نبود که تماس بگیرند و ایشان پیام گذاشته بودند که با قدوسی تماس بگیرید. من هم تماس نگرفتم و می دانستم که می گویند به تهران بیایید.
*اصرار کردند و شما آمدید؟
دی ماه به تهران آمدیم. از زمانی که به تهران آمدیم در این فضا بودیم و در دیماه سال ۶۱ به قم برگشتم. وزارت اطلاعات که تشکیل شد مجدداً بعضی از دوستان آمدند که آنجا کمک نماییم. شهریور بود که وزارت اطلاعات رسماً کارش را آغاز کرد.
*در سال ۶۳ مسئول گزینش وزارت اطلاعات شدید.
بله. ابتدا در گزینش کار می کردم و پس از آن از سوی قوه قضائیه مأمور شدم به وزارت اطلاعات و کارهای قضائی وزارت را انجام می دادم.
*یکی از چیزهایی که برای شما به ثبت رسید بازجویی از سیدمهدی هاشمی بود سر قضیه پرونده ای که برای وی تشکیل شد. سی ساله بودید.
سال ۶۵ بود.
*من هنوز تصویر آرشیوی شما در ذهن دارم که کاملاً جوان بودید و با پرونده کاملاً حساسی روبرو بودید؛ از آن ناگفته هایی دارید که برای ما بیان کنید؟
آن را باید فصل مختصی برایش باز کنیم؛ یعنی این جریان عبرت های زیادی دارد. هم کارهایی که مهدی هاشمی در پیش از انقلاب، پس از انقلاب کرده بود و هم پیش از دستگیری و پس از دستگیری و در نهضت ها، در بیت آقای منتظری کرده بود. فیلمی که ایشان بازی می کرد، تصور می کرد همان کارهایی که قبلاً در ساواک کرده بود، قبلاً درباره قتل مرحوم شمس آبادی دستگیر شده بود و فکر می کرد اینجا هم می تواند فیلم بازی کند، واقعاً هم مدتی فیلم بازی می کرد. حکم حتمی شد و زمان اجرا اصرار و فشارهایی که آقای منتظری در آن زمان قائم مقام بود، وارد می کرد، قائم مقام رهبری بودند و جایگاه و موقعیت بسیار ویژه ای داشتند.
چون جریان پرونده مهدی هاشمی یکبار بسته نشد و ۳-۲ بار باز و بسته شد. تا سال ۸۱ باز بعضی از افراد آن خانواده دستگیر و بعد آزاد شدند، برخی محکوم شدند. همکاری هایی که آن زمان احمد منتظری با ما در امتداد این پرونده کرد، فصل قابل توجهی است؛ یعنی از آن عبرت هاست. من فقط گوشه ای را بیان کنم. از زمان مهدی هاشمی و پرونده وی خیلی گذشته بود و برای دفعه دوم و سومی بود که افراد دستگیر می شدند، آقای منتظری بسیار بدبین نسبت به دادگاه و داسرای ویژه بود. ذهنیت غلیظی نسبت به این مساله داشتند. واکنش هم نشان می دادند. سعیدشان در همان سالهای بعد دستگیر شد. او جانباز بود و جبهه رفته بود. از یک جهاتی برای من قابل احترام بود و از سویی هم مرتکب جرم شده بودند. چند ماهی دست وزارت اطلاعات بود و داستان این مفصل است. بعد بچه های سپاه روی این مساله کار کردند و به شکلی آنها هم کنار رفتند.
*جرم ایشان اقدام ضد امنیت ملی بود؟
مسائل امنیتی و جعل ضد برخی مسئولین و مراجع بود. داستان هایش مفصل است و در چند جمله نمی توان بیان کرد. بازداشتی ها به بیشتر از ۲۰ نفر رسید. هم از بیت آقای منتظری و هم از بستگان ایشان و جاهای دیگر بود. به بچه ها سفارش کردم که بیت محترم است و به این توجه داشته باشید. گفتم اگر کسی را خواستید دستگیر کنید به شما فحش دادند و دست روی شما بلند کردند، شما حق ندارید کاری کنید. کار به جایی رسید که گاهی مواقع با اطلاع قبلی و گاهی بدون اطلاع قبلی، یکی دو بار بدون اطلاع قبلی احمد هم که همکاری می کرد، قرار می گذاشتیم به مناسبت سالروز تولد دخترشان هماهنگی نماییم و برای او تولد بگیرند. تولد می گرفتند و هم هادی هاشمی برای بار سوم بازداشت شده بود و هم مهدی بازداشت بود، بدون اطلاع می گفتیم این دو را به خانه ببرید. می گفتیم هر چه می توانید از خانواده دعوت کنید چون بعضی از اعضای خانواده ما با همکاری می کردند همچون خود احمد هم تا حدودی همکاری می کرد چون قصد داشتیم نجاتشان دهیم.
در حضور آنها ۳-۲ کلمه می گفتند که بسیار مؤثر بود. مثلاً گفت نه آنقدر که ما می گفتیم دادسرای ویژه بد هستند و نه آنقدر که ما فکر می کردیم خوب هستیم، خوب هستیم. کلی اثر داشت و مطالب دیگری هم بیان می شد. کار به جایی رسید آقای منتظری که آن میزان حساس بود، یک زمانی من درد کمر گرفتم و اصلاً نمی توانستم تکان بخورم و در خانه مدت های طولانی بستری بودم، حتی نماز را نشسته نمی توانستم بخوانم و باید حتما درازکش نماز می خواندم، احمد منتظری تماس گرفت و گفت می خواهم از شما برای افطاری دعوت نماییم. خیلی عجیب بود و برای برخی تعریف می کردم باورکردنی نبود. می گفت پدرم می خواهد با شما صحبت کند. این ها با ادبیات کاملاً متفاوت از قبل تشکر می کرد، دعوت می کرد.
*برای چه سالی بود؟
برای سال ۸۱ به بعد بود. نمی دانم چقدر طول کشید ولی برای ۸۱ یا ۸۲ بود. در عین حال از این طرف و به این شکل ملاقات می دادیم و این طور سرزده آنها را به خانه می بردیم که ملاقات کنند و از طرف دیگر هم کوتاه نمی آمدیم و می گفتیم باید مطلب باید روشن شود و شما خلاف هایی داشته اید.
*یک تصویری که در ذهن مردم مانده، اداره مقتدرانه شما در ماجرای دادگاه آقای کرباسچی است
آن مقطع اشکالی که وجود داشت، این بود که دادسرا نداشتیم. بنابراین کیفرخواست نبود، دادستان نبود که ادعانامه و کیفرخواستی بدهد و بعد در دادگاه کیفرخواست را بخواند و قاضی آنجا بنشیند و دادستان از کیفرخواست خودش دفاع کند، دادستان یا نماینده او با متهم روبرو شود. این بود که قاضی باید خودش سوال می کرد، هم جواب می داد. از این باب کار سختی بود. اگر سوال نمی کردیم مطلب روشن نمی شد، سوال می کردیم آنهایی که با دادگاه و دادسرا آشنا هستند می گفتند این سوال را نباید قاضی بپرسد.
پرونده بسیار سنگین و شرایط در آن مقطع زمانی که دوم خرداد و جریان اصلاحات بود، شرایط سیاسی خاصی بود و من خودم بودم و آنها هم یک تیم سنگین حقوقی، سیاسی و عملیات روانی بودند. بامداد که می خواستم به دادگاه بروم آنها با ماشین و اسکورت و اینها بودند و من خودم بودم و کیفم را از ماشین برمی داشتم و راننده هم نداشتم. این قسمت سختش نبود، ولی فشارهای پشت صحنه سخت روی خانواده ام بود. یک زمانی با خانه ما در اژیه تماس گرفتند که شما فلان کس را می شناسید؟ گفته بودند ماشینی نزدیک دلیجان تصادف کرده ولی چیزی نشده است. ببینید در یک روستا شب تماس بگیرید و چنین مطلبی را عنوان کنید خانواده چه حالی می شود؟ طرف فکر می کند من فوت شده است. نحوه خبر به طرزی بود که انگار فرد مرده است. یک زمانی به یاد دارم سر صبحانه نشسته بودیم و یکی از فرزندان کوچکم گوشی را برداشت و فحش خیلی بدی داده بود. بچه من هم معنای فحش را نمی فهمید و وقتی آمد گفت این را می گوید. ما آب می شدیم! او که نمی دانست معنای این حرف ها چیست. از این اذیت ها زیاد بود. البته نمی خواهم به این نسبت بدهم که از سوی متهم بوده است. من این را نمی دانم.
*به هر حال چنین فشارهایی وجود داشت.
بله. در این مقطع این فشارها بود و شاید ارتباطی هم به متهم نداشت.
*از مسؤلان عالی رتبه آن زمان که از دوستان آقای کرباسچی بودند کسی تماس و سفارش نداشتند؟
الی ماشاالله بود. طبیعی است و این غیرطبیعی نیست که تماس بگیرند. یکی از علمای قم بود که هم اکنون مرحوم شدند. به یاد ندارم به چه مناسبتی بود ولی پیش از اینکه پرونده را دست بگیرم، صحبت شد و گفتم پیشنهاد شده است، بعضی می گویند مشکلاتی دارد و نظر شما چیست. گفت اگر تبرئه می کنید بگیرید و اگر تبرئه نمی کنید خیر! من گفتم می خواهم پرونده را رسیدگی کنم. اگر تبرئه بود و اگر محکومیت بود همان می شد.
*از نحوه جمع شدن پرونده و نوع حکمی که دادید راضی بودید؟
این از همان پرونده هایی است که اعتقاد من این است کل مساله شهرداری این ها نبود. یعنی خیلی بیشتر بود، ولی ما در آن مقطع و زمانی که پرونده دست من آمد و شرایطی که بیان کردم بوجود آمده بود، خیلی نمی شد کشش داد. بخش هایی را مفتوح گذاشتم. آن قدر متیقنی که من احراز کردم با اسناد و مدارک و غیره، برخی صحبت هایی که از ایشان شنیدم آن مقدار که قدر متیقن بود حکم دادم والا اگر مساله شهرداری و تخلفات آن زمان شهرداری را رسیدگی می کردیم خیلی بیشتر از این بود.
یک داستان را بیان کنم بد نیست. آقای شوشتری آن زمان وزیر دادگستری بود البته وزیر دادگستری آن زمان اختیارات بیشتری داشت. دفتر ایشان رفتم و آقای شوشتری و آقای موسوی لاری بودند و خلاصه صحبت کردیم و گفتند همین هم اکنون می خواهیم دیدن آقای کرباسچی برویم. آقای کرباسچی بازداشت شده بود و گفتم همین هم اکنون اجازه نمی دهم. خیلی وزیر جا خورد و علت را پرسید. گفتم بخاطر همین مساله است، چون شما سیاسی برخورد می کنید.
*مقطع حساس دیگری که تحت مدیریت شما بود و شما حضور داشتید فتنه ۸۸ بود؛ وزیر اطلاعات دولت نهم بودید. یک حادثه ای که ماند و خسارت های زیادی وارد کرد. برخی می گفتند آن زمان وزارت اطلاعات می توانست بهتر عمل کند و زودتر این فتنه را تشخیص دهد و وارد عمل شود و نشد. این انتقاد را قبول دارید؟
در اینکه در مقاطع مختلف آیا سیستم اطلاعاتی ما اشراف کامل و تحلیل کامل برای پیشبینی بعضی از حوادث و وقایع داشته یا نه، کم و بیش این اتفاق افتاده که نداشته اند. حالا آیا اینکه این پیشبینی لازم را نداشتند منحصر به سیستم امنیتی کشور ماست یا خیر؟ بسیاری از کشورهای دیگر امکان دارد حوادثی پیش بیاید و نتوانسته اند پیشبینی لازم را داشته باشند. آن زمان که مسئول بودم و از من سوال کردند گفتم برآورد من این است که اگر قدری تلاش می کردیم باید پیشبینی هایی می کردیم.
*شما با دو نفر اصلی ملاقات داشتید که روی قضیه انتخابات بحث داشتند و نکته ناگفته ای از این دیدارها دارید؟
یکی از عبرت ها این است که یکی از این آقایان، پیش از قضایای فتنه در زمان انتخابات که چند ماه مانده بود، مراوده ای داشتیم و صحبت می کردیم، به ایشان گفتم من سفارش ای به شما دارم که کمک سیاسی و مالی از خارج نگیرید. دوستانه و دلسوزانه بیان کردم که تلاش نکنید از چارچوب نظام، قانون اساسی و ولایت فقیه هم اصل و هم مصداق آن خارج نشوید. ایشان می گفت یقین داشته باشید که من از این چهار مورد عبور نمی کنم، اگر ببازم یا ببرم این وجود دارد. اگر به یاد داشته باشید ایشان نامه نوشت و بعد منتشر گردید و مسائل را در آن نامه نسبت به سپاه، بسیج، نظام و غیره بیان کرد که مثلاً فلان دختر شهید را بردند و سوزاندند!
آن زمان این نامه نوشته شد و به قوه قضائیه ارجاع شد و سه نفر برگزیده شد که قضیه را بررسی نماییم. یکی من، یکی آقای رئیسی و دیگری مرحوم آقای خلفی. بحثی که اینجا داشتیم من گفتم امکان دارد شما هم اکنون مطلبی عنوان کنید و بیرون مطلب دیگری بگویید. می خواهیم این مطالب را ضبط نماییم و اگر فردا هر چه بود بدانیم ضبط است. این مسائلی که بیان می کنید با جدیت پیگیری می کنم و هر راهی که می خواهم بروم با این که خلاف است و نباید به شما بگویم، ولی می گویم. اگر بود، شما بدانید حتما دنبال می نماییم و مجازات می نماییم و پیگیری می نماییم، اما اگر نبود و برای شما ثابت شد که نبوده است، نه برای من و آقایان، پس از این حاضر هستید بیایید و بگویید بررسی گردید و حقیقت ندارد؟ گفت بله، حاضر هستم.
ما بررسی کردیم و این طور نبود و او هم قبول کرد که این حقیقت نداشته، روشن بود که نبوده است. گفتم هم اکنون که می دانید این مساله نبوده است؛ چون گفته بودند این دختر خانم تنها فرزند خانواده بوده، گفتند پدر او شهید شده است، گفتند ۴ نفر از نزدیکان او شهید شده اند، گفتند این را دستگیر کردند و به او جسارت کرده اند. در فلان قطعه بهشت زهرا این را دفن کردند! بعد اطلاعیه دادند و در این اطلاعیه این مطالب را عنوان کردند. عکس ۴ نفر شهیدی که از بستگان ایشان بود را زدند و پدر او را به عنوان شهید قلمداد کردند. در مسجد قلهک تهران برای او جلسه ختم برگزار کردند. به عنوان اینکه خانواده شهید است، یکسری از خانواده شهدا هم آمدند. خود آقای موسوی آنجا شرکت کرد! نه ایشان و نه هیچیک بیان نکردند که این خلاف است! درباره یک پسری مشابه این حرف ها را بیان نمودند که مرده است. این را برده بودند و از او فیلمی گرفته بودند و چند بار هر آنچه خودشان خواسته بودند او گفته بود و سی دی کردند و در جلسه سه نفره ما تحویل دادند. من که کمی تنم به تن اطلاعاتی ها خورده بود، سی دی را تحویل دادم، به محض اتمام جلسه و ایشان بیرون رفتند، بلافاصله تماس گرفتم و گفتم همین هم اکنون تلفن فلان جا را کنترل کنید. آن آقا به من گفت چرا اینقدر عجله دارید، گفتم من این حدس را می زنم که هم اکنون یا پسر را از بین می برند یا از تیررس ما خارج می کنند. همان حدسی که می زدیم صورت گرفت. گفتند از همین شماره ای که می گوئید تماس گرفتند و گفتند هر طور شده خودت را گم و گور کن!
منبع: حقوق و قضا
مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب